چی بخونم وقتی چشمام از حضور گریه خیسه؟

وقتی هیچ کس نمی تونه غصه هامو بنویسه!

چی بخونم وقتی قلبت منو از تو قصه رونده؟

وقتی که به جز یه سایه کسی پیشِ من نمونده!

چی بخونم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره؟

وقتی هیچ کس نمی تونه تو رو پیش من بیاره!

شبِ بی نفسی٬ شبِ بلندِ تنهایی!

تو که همنفسی٬ بگو کجای دنیایی؟

شبِ گریه ی من٬ شبِ سیاهِ بیداری!

غمِ رفتنِ تو٬ شده یه دشنه ی کاری!

برای دانلود دکلمه بر روی عکس بالا کلیک کنید!

 خان ننه ، هاياندا قالدين  ...................  خان ننه ، کجا ماندی ؟

بئله باشيوا دولانام  ....................  الهي دور سرت بگردم

نئجه من سني ايتيرديم !  ................  آخه چرا من تو رو گم کردم !

دا سنين تايين تاپيلماز  ..................  ديگه مثل تو  پيدا نميشه

ادامه شعر همراه با ترجمه در ادامه مطلب

دانلود فایل صوتی با کیفیت بالا:

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای بروی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زالودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من

آتشی در سایه مژگان من...

بذارهمه بدونن دیوونه ی تو هستم                بذارببینن عشقت چکاری داده دستم  
بذارهمه بدونن دل از تو کندنم نیست               کنارمن توباشی خیال رفتنم نیست 
صدای پای بارون تورو یادم میاره                 دوباره قاب عکسو جلوچشام میذاره  
بذارهمه بدونن تو عمری و تو جونی              تواومدی همیشه کنار من بمونی  

شبای تنهائیمو خواب تورو می بینم               از آسمون آبی غزل برات می چینم 
بذارهمه بدونن دل شبونه هامی                    تو خلوت شبونه پناه شونه هامی   
نگاه من عوض شد تورو وقتی شناختم           همه دنیا روتاختم رو ابرا خونه ساختم
بذارهمه بدونن برام دنیا شدی تو                   شبای گریه هامو همش پیدا شدی تو 
تو بودی که همیشه به دادمن رسیدی             فدای دستای تو گلای عشقو چیدی 
بذارهمه بدونن به هرچی گل جون میدی         همش بامهربونیت به کفترا دون میدی

توفصل غربت دل تو همنفس شدی باز          برای گریه هایم یه همقفس شدی باز  
بذارهمه بدونن تو شاه قصه هامی              همیشه دلتنگیمو خورشید لحظه هامی  
فرشته ای از خدا رسیده ای برایم              گلای زندگی رو تو چیده ای برایم 
بذارهمه بدونن برام گل امیدی                   حنای انتظارو به دست من کشیدی 
بذارهمه بدونن با تو همش بهاره             بهار و با تو بودن برام چه لطفی داره!!!

شعر از آجی گلم بهاره ذلال (شاکی)

زن ...دلش میخواهد لباس بدون آستین بپوشد

دلش میخواهد موهایش را باز بگذارد

دلش میخواهد پاشنه بلند به پا کند

ذات زن این است که به خود برسد

و مانند طاووس که تا متوجه نگاه دیگران میشود ... پرهایش را باز میکند خودنمایی کند

معنی کارش این نیست که فکرش یا خودش منحرف است

تو ...

تو ...تویی که باید با دید دیگری به زن نگاه کنی

ای لعنت به کسانی که زیبایی زن را انحراف میدانند.